خنده داره!

گاهي بعضي ها رو ميبيني كه تازه اول راهي هستن كه تو بعد از سال ها، رسيدي به بن بست آخرش!

حالا هر چي بهشون بگي بن بسته مگه باورشون ميشه!

همون هيچي نگي بهتره

 

توجيه

بدتر از "توجیه های غلط" ، "توجیه های درست" است. یعنی تکیه کردن بر یک "حقیقت" برای پامال کردن "حقیقت" دیگر. و چه فاجعه ای است که "باطل"، به دستی "عقل" را شمشیر می گیرد و به دستی "شرع" را سپر! و بدترین نوع توجیه، توجیه عقلی؛ و فاجعه سازترینش, توجیه شرعی است. گریز از مسئولیت! 

وقتی "حق" در برابر "زندگی" قرار می گیرد و "حق پرستی" اسباب زحمت می شود و مسئولیتی بر دوش می نهد که سخت، سنگین است و راه سربالائی و سنگلاخ، و با پرتگاه های سقوط... در اینجا آخرین فریب انسانی که هم آگاه است و هم مسئول، "توجیه" است... 

(حج - دکتر شریعتی)

استاد عزیز3!

استاد جان یک ایمیل به همه ی بچه های آزمایشگاه زده و یک جدول از 6 روز هفته فرستاده که هر "دو ساعت" در آن یک سلول است. بچه ها باید هر سلول را با کلمه ی "آزمایشگاه" یا "کلاس" پر کنند. جز این دو حالت هم ممکن نیست.

استاد جان تمام مقاطع تحصیلی را در شریف گذرانده است. استاد جان یک شریفی تمام عیار است!

 

(روزشمار یک اتفاق مهم: 13 روز)

عشق به تحصیل!

امروز آخرین میانترم مقطع کارشناسی ارشد رو دادم!! 

کلا از ترم یک تا حالا دارم روزها رو میشمارم ببینم کی تموم میشه! بس که علاقه به تحصیل دارم من! :|

پ.ن:

اگر من تصمیم گرفتم دکتری بخونم یکی منو بکشه لطفا. با تشکر.

استاد عزیز 2!

وقتی استادت که خیلیییییی رو نظم تاکید داره و میگه هر کی 10 دقیقه دیر برسه سر کلاس نمیذارم بیاد تو، خودش نمیاد! اونم بی خبر! اونم کلاس 7:30 صبح! اونم منی که کلی با هوای نفس مبارزه میکنم و ساعت 6:30 بیدار میشم و میام سر کلاس! ... (اسمایلی حرررررررررررررررررص!)

من دیگه حرفی ندارم! :|

Lovely Apple

با کلی بدبختی و وقت گیری و مشکل حجم و حافظه و از این حرف ها، iOS 8 رو برای گوشیم دانلود کردم.  فرقش با ورژن قبلی اینه که عقربه های ساعت روی اسکرین‌ش پر رنگ تره 

با تشکر!

 

هوراااا

بعد از چند سال، دوباره، با هم اتاقی قدیمی! :)

امشبو اومدم پیش راضیه. دوباره همون خوشحالی ها همون جینگولک بازی ها همون فیلم ترسناک ها...

خلاصه خیلی خوشحال می باشیم  

استاد عزیز!

وقتی استاد عزیز، بهت یه عالمه کار میده که تا هفته ی بعد انجام بدی و تهدید میکنه که اگه انجام ندی عصبانی میشم!!

وقتی هفته ی بعد کارهای انجام شده رو براش می بری و میگه: وااااقعا همه شو انجام دادی؟؟!!!

 

من دیگه حرفی ندارم :|

پایی که جا ماند

عادت به خوندن رمان های دفاع مقدس ندارم. ولی این یکی خیلی منو جذب کرده. قدرت توصیف نویسنده ی کتاب خیلی زیاده. راوی کتاب یه پسر بچه ی 16 ساله ست که سال 67 تا 70 اسیر بوده.

تولد2!

خب! ماموریت با موفقیت انجام شد! :دی

دیروز تولد برگزار شد. با 33 نفر مهمون!! اونم در پارک!! (چون در خانه برای این همه آدم جا نداریم :دی). نمییییدونین چه قدر سخت بود! تو عمرم این همه کار نکرده بودم! ولی بالاخره تموم شد! (اسمایلی نفس راحت)

با تشکر فراوان از دوستان! :) از مائده جون که پیشنهاد نقشه ی گنج رو داد. (خیلی کار فان ای بود :دی) از ریحانه بابت ایده ی ژله ی رنگین کمان. (یادت باشه عکس شو برات بفرستم :دی) از راضیه که دسر مشکافی رو بهم یاد داد (:-*)

برای کادو، پایه ی دوربین خریدم. کیک رو خودم پختم. دسر هم که مشکافی با ژله. غذا هم ساندویچ خوراک مرغ و قارچ به علاوه ی کیک الویه. کیک الویه از ابتکارات اینجانب می باشد. خواستین بگین بهتون یاد بدم. ;;)

گرچه خیلی وقت گرفت، ولی در کل خیلی خوش گذشت و جای شما هم کلی خالی بود. فقط نمیدونم این همه کاری که استادم بهم داده و باید تا سه شنبه تحویل بدم رو کی انجام بدم! (اسمایلی قورت دادن آب دهان!)

راستی ما تا یک ساعت دیگه حرکت می کنیم به سمت مشهد. تا سه شنبه. به یادتون هستم :)